کامران دیبا :
در کشورهای در حال توسعه، نسبت به غرب آگاهی عمومی کمتری نسبت به
اکولوژی وجود دارد، همچنین عدم پشتیبانی فردی و تاسیساتی از نظرات و
پروژههای مربوطه به خوبی حس میشود. معمولاً، نه تمایلی و نه
سرمایگذاری کافی برای حفاظت از یا بهبود فضاهای باز و فضاهای سبز
وجود ندارد. علیرغم چنین شرایطی، من چند پروژه در ایران پیش از انقلاب انجام دادم، یعنی زمانی که توجه به محوطهسازی صورت نمیگرفت و معماری منظر وجود نداشت.
در طول انجام کارم، یا چندین مشکل پیرامون ماهیت فرهنگی مواجه شدم. 1- مفهوم نگهداری و حفاظت در جوامع سنتی اصلاً وجود نداشت، این جوامع معمولاً محیط هادی و طبیعی خود را به حال خود سپرده و به بهای ضرر رساندن به خود از آنها غافلند.
2- هیچ توجه و ملاحظهای به اموال عمومی صورت نمیگیرد. در نتیجه، نسبت به خرابکاری و سواستفاده از محیط طبیعی و شهری چشمپوشی میشود.
به نظر من در اکثر موارد، طبیعت از پیش دارای مناظر است و به جز موارد کاملاً ضروری، ما نباید به دخالت در آن بپردازیم. تنها در صورتی که قصد نگهداری از آب و منابع بشری و همینطور حفاظت از گیاهان یا زندگی حیوانی را داریم، دخالت ما قابل توجیه است. من ترجیح میدهم منابع موجود را به یک ناحیهی محدود و محصور در یک فضای خشک بزرگتر متمرکز کنم. این گرایش از مفهوم باغ پارسی (تمرکز منابع طبیعی موجود در ناحیهای محدود و مهمتر در فضای خشک بزرگتر) نشأت گرفته است. معیار طرح اصلی، کشیدن دیوار در منطقهای با وسعت کم بوسیله ساختن دیواری است که درون آن آب کافی وجود دارد، و معمولاً از یک قنات تامین میشود. قنات، یک روش ماشینی برای آوردن آب کوهها و تپههای دامنه کوه به مناطق خشک است. منابع انسانی را میتوان برای بوجود آوردنیک زندگی گیاهی تو حیوانی، بدون در نظر گرفتن هکتارها زمین خارج از باغ محصور در دیوارها، بکار گرفت.
چنانچه هر گونه معماری ضروری باشد، باید در این فضای سبز (زندگی گیاهی) صورت گیرد. به عبارت دیگر، معماری تابع فضای موجود است و فقط به عنوان بخشی از طرح ساختن باغ بکار میرود. این گرایش از نظر روش آن، مخالف شیوههای حال حاضر فضاسازی است، که در آن فضا، ترکیبی و ساختی از کار معماری است. لازم است رابطه نزدیکتری و در واقع یگانگی میان معماری و فضا (مناظر) وجود داشته باشد. (من در کارم به عنوان یک معمار، هرگز این دو اصل را از یکدیگر جدا نساخته و اغلب سعی کردهام یکی را در مقابل دیگری بکار برم تا به صنع (تلفیق) برسم.) به وسیله معماری، میتوان محیطهای باز و سبز را به صورتی روشن، قابل فهم و تاثیرگذار، درست مانند باغهای پارسی قدیمی، تعریف کرد.
به نظر من تحت شرایط نامساعد آب و هوایی ومحیطهای فرهنگی، باید منابع انسانی و مادی را به سطحی قابل کنترل کاهش داده و از کاهش کار فضاسازی خودداری کرد. در یکی از دو پروژهی زیر، که هر دو در ایران انجام شدهاند، ما معماری را به صورت یک «بخش» و در پروژهی دوم به صورت «دربردارندهی» طرح فضا (منظر) مورد بررسی قرار میدهیم. (1دانشگاه جندی شاپوراهواز(2شهرجدید شوشترخوزستان کارهای دیبا دردوره 12 ساله فعالیتش درایران نمایان گر علاقه خاص او به وجوه اجتماعی معماری یا به تعبیر خود او معماری انسانی است.
منظور از معماری انسانی کار متعهد و سودمند برای جامعه و مردم بود.
علاقه بسیار او به طراحی شهری شهر سازی و باغ سازی نیز از همین گرایش فکری سرچشمه گرفته است در واقع او تمایلی به طراحی بناهای خصوصی نداشت.
تنها کار خصوصی او طراحی منزل شخصی دوستش پرویزتناولی پییکره ساز بود. و تمامی توجهش به طراحی ساختمانهای عمومی و فرهنگی عام المنفعه و مسکن انبوه معطوف بود که در اغلب آنها نقش ایده ساز و برنامه ریز را هم بازی میکرد.
خود او میگوید دلم نمیخواست برای طبقات بالا ویلا طراحی کنم. در آن هنگام اعتقاد داشتم که معماری به خصوص درایران فقط در خدمت بورژوا و دولتمندان جامعه است واز طریق شهر سازی بهتر میتوان درجهت براوردن نیازهای جامعه گام برداشت. به همین دلیل بود که پس از اتمام تحصیل در رشته معماری فوق لیسانس جامعه شناسی گرفتم و در طراحی شهرک کلمبیا بین واشنگتن و بالتیمور) مشارکت کرد م .
کارم را در ایران با تاسیس دفتری با عنوان موسسه شهر سازی و تهیه طرحهای اجتماعی آغاز کردم که خیلی در ابتدا فکر میکردند یک موسسه دولتی است اما خیلی زود فهمیدم که دست یافتن به پروژهها مورد علاقه ام چندان اسان نیست.
حساسیتهای اجتماعی و علاقه دیبا به شهر سازی در اولین پروژههای او آشکار شد.
اولین کار او در ایران طراحی یک پارک عمومی چند هکتاری در شهرها و به خصوص تهران ساخته شد. پس از آن یک اردوگاه تابستانی برای کودکان پرورشگاهی در شهسوار طراحی کرد در طرح کوشید با توجه به معماری محلی دهکده ای نمونه برای شهرهای شمالی بسازد. در این طرح برای اولین باراز سفال های روستایی شمال استفاده کرد که در آن هنگام به طور دستی و کاملا شکننده ساخته میشد و مهندسان آن را ناطمین و سطح پایین تلقی میکردند.
نظرات شما عزیزان:
|